معنی کارگردان امتیاز نهایی
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
نهایی در فارسی فرجامین (صفت) منسوب به نهایت: آخری آخرین.
عربی به فارسی
امتیاز , رجحان , مزیت , حق ویژه , امتیاز مخصوصی اعطا کردن , بخشیدن
فرهنگ عمید
پایان و آخر چیزی،
فرهنگ واژههای فارسی سره
کرانین، پایانی، فرجامینن، انجامین
کلمات بیگانه به فارسی
پایانی
فرهنگ معین
(نَ) (ص نسب.) پایان، آخر.
مترادف و متضاد زبان فارسی
آخرین، پایانی، غایی، واپسین،
(متضاد) آغازین
فارسی به آلمانی
Abschließend, Endgültig, Endlich, Schließlich, Ultimativ [verb], Ultimatum [noun]
لغت نامه دهخدا
امتیاز. [اِ] (ع مص، اِمص) جدا شدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (مؤید الفضلاء) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جدا شدن از یکدیگر. (ترجمان علامه ٔ جرجانی) (فرهنگ فارسی معین). جدایی و انفصال و تفریق. (ناظم الاطباء):
در چشم پاک بین نبود رسم امتیاز
در آفتاب سایه ٔ شاه و گدا یکی است.
صائب.
|| برتری داشتن. مزیت داشتن. (فرهنگ فارسی معین). رجحان. مزیت. فضیلت: امتیاز من بر او در این بود که... (فرهنگ فارسی معین).برتری و فضیلت. || تمیز و تشخیص. || تفاوت. || تدبیر و فراست و هوشیاری. || دوراندیشی و عاقبت بینی. (ناظم الاطباء). || اجازه ای که دولت برای ایجاد کارخانه، استخراج معدن، انتشار روزنامه و غیره به کسی دهد. (فرهنگ فارسی معین). || در اصطلاح ورزش، نمره هایی است که بفعالیت های مثبت و منفی قهرمانان داده می شود. در رشته های ورزش تعداد امتیاز محدود نیست ولی در ژیمناستیک و شیرجه تعداد آن از 10 تجاوز نمی کند. (از فرهنگ فارسی معین).
معادل ابجد
1031